پیشینه تاریخی شهر و محال گندمان
به نام خداوند جان و خرد
دکتر مقصودعلی صادقی
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه تبریز
گزارشی کوتاه از پیشینة تاریخی شهر و محال گندمان
آنچه امروزه گندمان خوانده می شود نام شهری است که مرکز بخشی به همین نام نیز می باشد. اما در گذشته ای نه چندان دور، یعنی تا پایان روزگار حکومت قاجاریه و اوایل دورة پهلوی، نام محالی بزرگ بود و یکی از محال چهارگانة اصفهان(چهارمحالِ اصفهان) را تشکیل می داد. محال گندمان بر اساس منابع تاریخی و جغرافیائی، ازجمله کتاب گرانقدر مرآة البلدان ناصری نوشتة محمدحسن خان اعتمادالسلطنه وزیر انطباعات ناصرالدین شاه قاجار و کتاب «نصف جهان فی تعریف اصفهان» محمد مهدی بن محمدرضا اصفهانی که آن نیز در روزگار ناصرالدین شاه قاجار نوشته شده است، منطبق با شهرستان بروجنِ امروزی می باشد.
دربارة تاریخ گندمان در دوران پیش از اسلام اطلاعات فراوانی در دست نداریم اما دربارة تاریخ این شهر و محال در دورة پس از اسلام خوشبختانه گزارش هائی فراوان در منابع تاریخی به چشم می خورد. این گزارش ها به اندازه ای است که به جرأت و بی تردید می توان ادّعا کرد گندمان تاریخدارترین منطقة استان کنونی چهارمحال و بختیاری است.
بر اساس کشفیات باستان شناسیِ سال های اخیر(سال 1372) در تپه های معروف به بهرامِ گوری در این شهر از دوران پیش از تاریخ، یعنی روزگاری که هنوز خط و نوشتن اختراع نشده بود، مردمانی می زیسته اند. بدین ترتیب این مکان یکی از کهن ترین زیست گاه های انسان در فلات ایران به شمار می آید.
در دورة سلسله های پیش از اسلامیِ ماد، هخامنشی و اشکانی چندان اطلاعاتی دربارة وضعیت گندمان در دست نداریم. تنها به حدس وگمان و برخی نشانه های تاریخی می توان گفت که در این روزگاران نیز این ناحیه آباد و مورد توجه فرمانروایان این سلسله ها بوده است. به گونه ای که محمدتقی خان حکیم در کتاب گنج دانش حدس زده است که چمن «هی بو پوتو»، که در منابع یونانی همروزگارِ سلسله های بالا، از جمله کتاب جغرافیای استرابون، از آن یاد شده است، همان چمن گندمان است که چمن شاهی یا سلطانی بوده است.
اما دربارة گندمان در دورة سلسلة پیش از اسلامیِ ساسانی خوشبختانه آگاهی های روشن تری در دست داریم. به گونه ای که در باورهای عمومی مردمان این شهر و پیرامونِ آن نامِ گندمان با نام یکی از بلندآوازه ترین پادشاهان این سلسله، یعنی بهرام گور، گره خورده است. هرچند باورهای عمومی را نمی توان سندی کامل برای تاریخنگاری دانست، امّا چنان که نشانه هائی هم در تأیید و تکمیلِ این باورها در منابع تاریخی یافت شود، این باورها می تواند مورد اعتنا قرار گیرد. باورهای عمومی مردمان اینجا چنین است که گندمان پایتخت بهرام گور بوده است.
اما می دانیم که پایتخت بهرام گور هم مانند دیگر ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغدادِ امروزی بوده است. اما این باور از کجا پدید آمده است. منابع تاریخی گزارش می کنند که بهرام گور علاقة فراوانی به شکار داشت و در جریان یکی از شکارهای خود در سرزمینی میان اصفهان و شیراز، هنگام دنبال کردنِ شکاری، در چاهی یا به روایتی باتلاقی فرو رفت. به گونه ای که هرچند باطلاق را کاویدند نشانی از او نیافتند. این واقعیت می تواند گویای دو چیز باشد:
نخست این که پادشاهی همچون بهرام گور، با آن علاقة بی پایان به شکار، حتماً به شکارگاه مهمی مانند گندمان و چمن زار معروف آن بی توجه نبوده و دیگر این که احتمالاً در این نقطه کاخی یا اقامتگاهی تابستانی برای خود ساخته است که در افواه عمومی از آن به پایتخت یاد کرده اند. این کاخ به احتمالِ بسیار نه تپه های معروف به بهرام گوری در مرکز شهر گندمان کنونی، بلکه در مزارع شمال غرب گندمان بوده است که متأسفانه در تسطیح زمین های این مزارع در حدود اواخر دهة شصت به کلی نابود شد و بسیاری از شاهدان نشانه هائی روشن از وجود ساختمانه های بزرگ را در آنجا هنگام خاکبرداری مشاهده کرده بودند.
نکتة پایانی این که باتلاقی که به ادعای منابع تاریخی، بهرام گور در آن فرو رفت به احتمال بسیار زیاد همین تالاب بزرگ گندمان است که در سال های نه چندان دور همگان عظمت آن را دیده بودند. چه یکی از راه های کهن میان اصفهان تا شیراز راهی بود که از همین گندمان می گذشت و تا همین اواخر گذرگاه پادشاهانی همچون کریم خان زند و آقامحمدخان قاجار نیز بود و در مسیر این راه شکارگاهی و تالابی مهم تر از تالاب گندمان نمی توان یافت.
تاریخ گندمان در تاریخ ایران پس از اسلام بسیار روشن تر و مفصّل تر از پیش از اسلام است. به گونه ای که بسیاری از رویدادهای بزرگ و کوچک تاریخ ایران بعد از اسلام با نام گندمان گره خورده است. از این رو به جرأت می توان ادّعا کرد که نام گندمان در رویدادهای تاریخی ایران پس از اسلام، از زمان سلجوقیان(قرن پنجم و ششم هجری) تا اواخر روزگار قاجاریه(دوران معاصر) در دوران اکثریت قریب به اتّفاق سلسله های اسلامی به مناسبت های مختلف و در رویدادهای گوناگون ذکر شده است. برای نمونه مواردی از این یادکردها در زیر یادآوری می شود.
بدیهی است ذکر تمام موارد در این مجال اندک نمی گنجد و نیاز به مجالی بسیار گسترده تر دارد. تا آنجا که می دانیم نخستین بار در رویدادهای روزگار سلجوقیان از گندمان یاد شده است. ظهیرالدّین نیشابوری در کتاب سلجوقنامه و به تَبَع او محمدبن علی بن سلیمان راوندی در راحة الصدور و بسیاری دیگر از مورخان این دوره در گزارش رویدادهای زمان ارسلان بن طغرل سلجوقی، از حضور او در بهار سال 565ق در گندمان سخن می گویند. در دورة ایلخانان مغول نیز خواجه رشیدالدّین فضل الله همدانی در مکتوبات خود یادی از گندمان کرده است.
پس از فروپاشی ایلخانان و روی کار آمدن حکومت های محلی در ایران نیز گندمان دارای جایگاهی راهبردی در درگیری های این حکومت ها با یکدیگر بود. تیمور گورکان بساط این حکومت ها را برچید. در دورة جانشینان تیمور گندمان پایگاهی مهم برای لشکرکشی های امیران خاندان تیموری در منازعات علیه یکدیگر بود. به گونه ای که ذکر گندمان بسیار مکرر و مفصل تر از ادوار پیشین در رویدادهای این عصر آمده است.
برای نمونه در بهار سال 811ق امیرزاده رستم تیموری برای مقابله با دیگر امیر تیموری پیرمحمد، چمن گندمان را برای پایگاه خود انتخاب می کند و نبرد بزرگی بین دو امیر تیموری در نزدیکی همین محل روی می دهد که به شکست و فرار امیرزاده رستم می انجامد. همچنین در سال 818ق نیز در جریان درگیری های شاهزادگان تیموری، بایقرا میرزا و اسکندر میرزا از یک سو و رستم میرزا حاکم اصفهان و ابراهیم میرزا حاکم شیراز از سوی دیگر، بایقرا میرزا پس از شکست از رستم میرزا در ناحیة گلپایگان، مقر بعدی خود را برای حمله به شیراز گندمان قرار داد و پس از چند روز توقف در آنجا، رهسپار شیراز شد.
در دوران فرمانروائی ترکمانان آق قویونلو نیز گندمان سرزمینی شناخته شده و معتبر است. به گونه ای که یکی از مراکز ضرب سکة این دولت در گندمان قرار دارد و سکه های برجای مانده از این دولت گواه بر این مدّعاست.
امّا اوج شکوفای و آبادانی گندمان به روزگار صفویه باز می گردد. در این روزگار از جهات گوناگون گندمان مورد توجه است و گویا به همین دلیل آبادانی و ترقی آن نیز چشمگیر بوده است. اکثریت قریب به اتفاق شاهان نامدار صفوی به گندمان، چمن تاریخی و مناطق پیرامون آن به دلایل گوناگون سفرکرده اند.
هرچند گزارشی از سفر بنیان گذار این سلسله یعنی شاه اسماعیل به گندمان به دست ما نرسیده است، اما می دانیم که یکی از ضرّابخانه های شاه اسماعیل صفوی گندمان بوده است. گواه این مدعا سکه هائی از این پادشاه است که نشان ضرب گندمان را بر خود دارد. فرزند و جانشین شاه اسماعیل یعنی شاه طهماسب صفوی در سال 937ق به گندمان سفر کرده و مدتی در اینجا اقامت کرده است. اتفاقاً یکی از نبردهای سرنوشت ساز میان قبایل قزلباش در سپاه شاه طهماسب در همین محل و در حضور او اتفاق افتاده است که شرح آن در این مختصر نمی گنجد.
شاه عباس بزرگ، نامدارترین پادشاه این دودمان نیز، که اصفهان را به پایتختی دولت خود برگزید، دست کم یک بار برای تفریح و شکار به گندمان سفر کرده است. توصیف تاریخ نویس زمان شاه عباس صفوی، میرزابیگ جُنابَذی(گنابادی) از این سفر و از آب و هوای گندمان نمونه ای از نگاه معاصرانش به خوش آب و هوائی این سامان در فصل تابستان است. او آب و هوای اینجا را با آب و هوای چهار بهشت معروف روی زمین(جنّات اربعه)، یعنی غوطة دمشق، سُغد سمرقند، مرج شیدان و شِعب بوان فارس مقایسه می کند و از آنها برتر می داند.
با توجه به علاقة فراوان شاه عباس به عمران و آبادانی، قاعدتاً حمام معروف حمام شاه عباسیِ گندمان نیز به دستور همین شاه عباس اول ساخته شده است وگرنه شهرتش به این نام توجیهی مناسب تر از این نمی تواند داشته باشد. نوادة شاه عباس اول یعنی شاه عباس دوم بیش از هر پادشاه دیگری به گشت و گذار در گندمان و پیرامونِ آن علاقه مند بود. گزارش هائی فراوان و مفصّل از گردش و شکارهای سالیانة این پادشاه در چند سال متناوب در ناحیة گندمان در متون تاریخی، از جمله تاریخ جهان آرای عباسی نوشتة میرزا محمدطاهر وحید قزوینی و خُلد بَرین نوشتة محمدیوسف والة قزوینی، وجود دارد که پرداختن به آنها نیاز به مجالی بسیار گسترده تر از این دارد. اینها تنها نمونه ها و اشاره هائی کوچک به وضعیت گندمان در عصر صفوی است. اسناد و گزارش های گوناگون دیگری از وضعیت گندمانِ عصر صفوی در دست است که پرداختن به همة آنها به قول معروف «مثنوی هفتاد من کاغذ شود».
پس از سقوط صفویه رونق و آبادانی گندمان نیز رو به افول نهاد. چه دیگر از اصفهان پایتخت شکوهمند صفویان با پادشاهان خوش ذوق و آبادگرش خبری در میان نبود. اصفهان در سال 1135ق به دست قبیلة افغان غَلَزائی محاصره و تصرف شد. پادشاهی صفویان به پایان رسید و از آن شهر بزرگ که در زمان آبادانی تنها دو شهر دیگر جهان، لندن و پاریس، با آن قابل مقایسه بود، شهری نیمه ویرانه برجای ماند. حملة افغانان به اصفهان محدود نشد و دامنة آن به زودی به چهارمحال و ازجمله گندمان نیز کشیده شد. حملة افغان به گندمان را باید ویرانگرترین حملة شناخته شده در تاریخ این ناحیه به حساب آوریم.
پس از فروکش کردن دولت مستعجلِ افغانان و تار و مار شدن آنها به دست سردار تازه نفس و نامجویِ ایران یعنی نادرشاه افشار، آرامشی نسبی به مملکت بازگشت. امّا دوران طلائی صفویه هیچگاه دیگر تکرار نشد. در روزگار افشاریه نیز گندمان بیشتر اهمیت سوق الجیشی در حرکات نظامی داشت و می دانیم که نادرشاه افشار نیز دست کم یک بار از گندمان برای سرکوب شورش بختیاری ها گذر کرده است. همین وضعیت در دوران زندیه با شدّتی بیشتر تکرار شد.
به گونه ای که بیشتر مدّعیان قدرت در جریان درگیری های پس از مرگ نادرشاه افشار، هر از گاهی گندمان را به عنوان پایگاهی برای کوشش های سیاسی نظامی خویش قرار می دادند. خود کریم خان زند در راه رسیدن به قدرت چندین بار از منطقة گندمان به عنوان پایگاه و یا گذرگاه خود بهره برد. یکی زمانی که در قمشه(شهرضای امروزی) از نیروهای متحد فتحعلی خان افشار ارومی و آزادخان افغان شکست خورد. و دیگری چند سال پس از این، هنگامی که بر بیشتر رقیبان پیروز شده بود و پیروزمندانه عازم سرکوب برخی شورشیان بود.
ماجرای این دو عبور دارای جوانبی خواندنی و درس آموز است که مجال پرداختن به آن در اینجا نیست. پس از درگذشت کریم خان و در دورة درگیری جانشینانش در خاندان زندیه، ازجمله درگیری های میان ابوالفتح خان و علی مرادخان زند نیز گندمان بارها محل اردوگاه سپاه علی مرادخان زند بود.
در جریان درگیری های جانشینان کریم خان زند با آقامحمدخان قاجار، که به سرنگونی دولت زندیه و برآمدن دولت قاجاریه انجامید، نیز گندمان دارای اهمیتی روزافزون برای هر دو طرف بود. به گونه ای که چمن معروف آن بارها اردوگاه دو طرف شد.
پس از روی کار آمدن سلسلة قاجاریه نیز، تا اواخر پادشاهی آنان، گندمان همان جایگاه پیشین خود در تحولات سیاسی نظامی ایران را دارا بود. دربسیاری از رویدادهای مهم این دوره نام گندمان به میان آمده است. پرداختن به همة آنها در این مختصر امکان پذیر نیست. تنها به نمونه هائی کوتاه اشاره می شود. در سال 1214ق فتحعلی شاه قاجار با بحرانِ بازگشتِ بازماندة افشاریان، نادرمیرزا، به مشهد روبرو و مجبور شد شخصاً برای سروسامان دادن به امور خراسان، به مشهد رهسپار شود.
پیش از رفتن به مشهد و برای آسودگی خیال از دیگر جاهای ایران دو کار اساسی انجام داد. عباس میرزا را به ولیعهدی برگزید و به آذربایجان رهسپار کرد و عموزادة خود ابراهیم خان قاجار را نیز برای سروسامان دادن به امور ایالات عراق عجم و فارس برگزید. اما به جای اینکه او را به شیراز یا اصفهان، که مرکز این دو ایالت بودند، بفرستد، او را روانة چمن گندمان نمود.
گویا به این دلیل که گندمان در میانة این دو ایالت قرار داشت. محمدشاه قاجار نیز به همن ترتیب هنگام رهسپاری برای فتح هرات، برادر خود سلطان مرادمیرزا، که بعداً به حُسام السلطنه ملقب شد، را برای سرکوب شورش محمدتقی خان چهارلنگ بختیاری، که در همین هنگامه در خوزستان شورش کرده بود، به گندمان فرستاد و سلطان مرادمیرزا اردوگاه خود را گندمان قرار داد و پس از آن نیز توانست به شورش محمدتقی خان، که دشواری های بسیاری برای دولت ایجاد کرده بود، پایان دهد.
در روزگار ناصرالدّین شاه، فرزند و جانشین محمدشاه قاجار، نیز گندمان همچنان در معرض برخی رویدادها بود. ازجمله این که در اوایل پادشاهی او و در سال 1267ق چراغعلی خان زنگنه حاکم اصفهان، به دلایلی که جای بحث از آن در اینجا نیست، برخی از خوانین ناحیة گندمان، ازجمله آقامحمد خان بابادی حاکم گندمان را دستگیر کرد. در اواخر روزگار قاجار و در جریان انقلاب مشروطیت نیز نامی از گندمان در میان است. چه خوانین گندمان از جملة خوانین جناح مشروطه خواهِ بختیاری و در زمرة فاتحان اصفهان و تهران بودند. چنانکه یکی از آنان به نام عزیزالله خان فرزند رضاقلی خان ایل بیگی نیز در جریان فتح تهران کشته شد.
——————————————————————–
- – ر. ک. محمدمهدی بن محمدرضا اصفهانی، نصف جهان فی تعریف اصفهان، تصحیح منوچهر ستوده، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368، ص317.
- – ر. ک. محمدتقی خان حکیم، گنج دانش، به اهتمام محمدعلی صولتی و جمشید کیانفر، تهران، انتشارات زرین، 1366، ص486.
- – برای نمونه ر. ک. ابوالحسن علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمة ابوالقاسم پاینده، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ پنجم، 1374، ج1، ص256.
- – ر. ک. محمد بن علی بن سلیمان راوندی، راحة الصور و آیة الصدور، تصحیح محمد اقبال، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1364، ص298.
- – ر. ک. رشیدالدّین فضل الله همدانی، مکاتبات رشیدی، تصحیح محمدشفیع، لاهور، 1364ق،/1945م، صص232و243.
- – ر. ک. حافظ ابرو، جغرافیای حافظ ابرو، ج2، صص329-331.
- – ر. ک. حافظ ابرو، همان، ج2، ص367.
- – ر. ک. سیدجمال ترابی طباطبائی، سکه های آق قویونلو و مبنای وحدت حکومت صفویه در ایران، تبریز، انتشارات ادارة کل موزه ها، 1353، صص36، 37 و 56.
- – رک ه. ل. رابینو دی بورگوماله، آلبوم سکه ها، نشان ها و مهرهای پادشاهان ایران(از سال1500 تا 1948م)، به اهتمام محمد مشیری، تهران، انتشارات مؤسسة سکه شناسی ایران با همکاری انتشارات امیرکبیر، 1353، صص 45، 38-39, Pl1, b.
- – ر. ک. حسن بیگ روملو، احسن التواریخ، تصحیح دکتر عبدالحسین نوائی، تهران، انتشارات اساطیر، 1384، ج2، صص1198-1199.
- – ر. ک. میرزابیگ جنابذی، روضة الصفویه، به کوشش غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انتشارات موقوفات دکتر محمود افشار یزدی، 1378، ص874.
- – برای نمونه ر. ک. میرزامحمدطاهر وحید قزوینی، تاریخ جهان آرای عباسی، تصحیح سید سعید میرمحمدصادق، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، 1383، صص587، 601، 627 و ….، محمدیوسف والة قزوینی، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، تصحیح دکتر محمدرضا نصیری، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول، 1380، صص502،503،548،551، 554 و….
- – ر. ک. آبراهام ایروانی، تاریخ جنگ ها، ترجمة فاطمه اورجی، تهران، انتشارات پژوهشکدة تاریخ اسلام، چاپ اول 1393، ص123.
- – ر. ک. ابوالحسن محمدامین گلستانه، مجمل التواریخ، تصحیح محمدتقی مدرّس رضوی، تهران، انتشارات کتابخاة ابن سینا، 1344، ص331.
- – ر. ک. ر. ک. همان.
- – ر. ک. ابوالحسن غفاری کاشانی، گلشن مراد، تصحیح غلامرضا طباطبائی مجد، تهران، انتشارات گلشن، صص530، 533، 569 و …
- – برای نمونه ر. ک. همان، ص750.
- – عبدالرزاق بیگ مفتون دنبلی، مآثرالسّلطانیه، تصحیح دکتر غلامحسین زرگری نژاد، تهران، انتشارات روزنامة ایران، چاپ اول، 1383، ص106.
- – ر. ک.
- – ر. ک. میرزامحمدجعفر حقایق نگار خورموجی، حقایق الاخبار ناصری، به اهتمام حسین خدیو جم، تهران، انتشارات زوار، 1344، ص93.
- – ر. ک. علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، تاریخ بختیاری، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران، انتشارات اساطیر، 1376، ص181.